black heart
خب من اومدم البته هنوز دليلشو نميدونم شايدم يه فكرايى تو سرمه شايدم .........
ولى مهم اينه اومدم از اول شروع ميكنم اما بدونه دردسر چهار شنبه 3 آبان 1398برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : ستاره
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : ستاره
و خدا گمشده ای داشت .
..................................................................
فریادهای خشم به زنجیر بسته ای …
…
…
.
دكتر على شريعتى
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 13:0 :: نويسنده : ستاره آهو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور
موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسید : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.
نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده : ستاره چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد. های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد. که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 11:49 :: نويسنده : ستاره توی یک قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد ..... دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : ستاره
از سرم برود چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : ستاره
عشق رو " اد" کن .. به احساسات قشنگت" پي ام" بده .. غم ر و " دليت" کن براي غرور" آف"
بزار بگو بشکن آخه دنيا دو روزه .. و خيانت رو"هک" کن ازانسانيت " کپي" بگير و " سندتوآل" کن با صداقت، وفا و معرفت هم "چت" کن از زيبا ترين خاطره هاي زندگيت" وب" بگير چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 16:45 :: نويسنده : ستاره
چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 16:34 :: نويسنده : ستاره پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |